شبکه یک - 6 بهمن 1402

"انسانیت" بدون "معنویت"، محال است، محال (نگاهی به دعای ام داوود و معنویت "مبارزه")

میلاد امام علی ع و اعتکاف نیمه رجب _ دهه فجر ۱۴۰۱

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرض سلام خدمت خواهران و برادران عزیز دارم و برای بنده افتخاری است که در خدمت روزه‌داران و اهل اعتکاف باشیم. این مسائلی که الآن برای شماها عادی است و عادی شده و در سراسر کشور چند میلیون اعتکاف و از جمله ده‌ها هزار دانشجو، استاد، دانش‌آموز اعتکاف کردند امروز در تمام دنیا نظیر ندارد. فقط در دانشگاه‌های ایران یک چنین اتفاقاتی می‌افتد. قبلاً هم در تاریخ ایران سابقه نداشته و هیچ وقت نبوده که این همه در سطح کشور دانشجو و استاد و دانش‌آموز اعتکاف کنند. من متأسفانه خودم از چشیدن لذت عبادت خیلی برخوردار نیستم از باب انجام وظیفه یک نمازی می‌خوانیم ولی هدف همه نمازها، دعا، عبادت، بلکه هدف همه چیز و همه کار، این است که در این فرصت محدودی که با این جسم در عالم طبیعت هستیم خواستند و توصیه کردند که روح ما هرچه لطیف‌تر بشود و وقتی از درب خروجی این عالم بیرون می‌رویم که معلوم نیست چه کسی چه زمانی برود؟ ممکن است امشب، ممکن است هفته آینده، سال آینده و سی سال آینده، ولی در هر صورت شکی نیست که صد سال دیگر هیچ یک از این 7- 8 میلیارد آدمی که روی زمین هستند هیچ کدام زنده نیستند. 90 سال – 100 سال دیگر همه زیر خاک هستند باز چند میلیارد آدم‌های دیگر هستند که می‌آیند. قبل از ما و شما همین‌طور بوده است ما فکر می‌کنیم ما اولین آدم‌ها و آخرین آدم‌ها هستیم. ما این وسط‌ها گم هستیم. چند ده سال دیگر، همین‌جا کسانی می‌آیند این‌جا چه باشد و چه خبر باشد و آن‌ها چه کسانی باشند و چه بکنند اصلاً خبر نخواهند داشت که من و شما امروز این‌جا بودیم شماها روزه بودید و اعتکاف بودید و داشتیم با هم صحبت می‌کردیم چنانکه الآن شما هیچ نمی‌دانید که صد سال پیش، پنجاه سال پیش، ده سال پیش این‌جا چه کسانی بودند چه کردند و کجا رفتند؟ گفتند نماز و عبادت برای آماده شدن آن جهش بزرگ است. آماده شدن برای ملاقات با خداوند. ما همه بعد از مرگ خداوند را ملاقات خواهیم کرد. یک عده‌ای هم در همین دنیا ملاقات می‌کنند. آن‌هایی که به خودشان رسیدند ملاقات از همین‌جا برایشان، و همه بعد از مرگ شروع می‌شود. بعضی با وجه جمالی خدا و بعضی با وجه جلالی خدا ملاقات خواهیم کرد. کل اتفاقاتی که در دنیا می‌افتد خوب و بدش از نظر ما برای این است که ما برای آن ملاقات آماده بشویم. خیلی ملاقات بزرگ و عجیبی است. همه می‌میریم، بدن‌هایمان را با خودمان نمی‌بریم این بدن را این‌جا می‌گذاریم می‌پوسد و خاک می‌شود اما در بین عالمی بین دنیا و آخرت که بعضی از صفات دنیا و بعضی از صفات آخرت را دارد در عالم برزخ خواهیم بود تا قیامت. در قیامت دوباره همه ما زنده خواهیم شد. از گورها بیرون خواهیم آمد آن روز همه نگران هستند. اکثر بشریت به شکل انسان محشور نمی‌شوند. اقلیتی به شکل انسان هستند. اکثریت به شکل اعمالی که کردند، به شکل سبک زندگی‌شان، محشور می‌شوند و قرآن می‌فرماید چهره‌ها بسیار وحشتناک و وحشت‌زده است هم خودشان وحشت می‌کنند و هم هرکس آن‌ها را می‌بیند وحشت می‌کند. ترکیبی از حیوانات و توهمات و تخیلات خودشان و انواع جانورها هستند انسان کم است. قرآن می‌فرماید یک عده‌ای آن‌جا امنیت دارید و آرام هستید. آن‌جایی که همه از پدر و مادر و فرزندان و خواهر و برادر و از همسرشان فرار می‌کنند و هرکسی فقط به فکر خودش است. سنگین‌ترین اضطراب‌ها و احساس بزرگ‌ترین ناامنی دارند اما می‌فرماید یک اقلیتی آن‌جا آرام هستند و امنیت دارند و در امن هستند آن‌ها کسانی هستند که در دنیا به خودشان یک کمی سخت گرفتند می‌توانستند روزه نگیرند ولی گرفتند، می‌توانستند خیانت بکنند ولی نکردند، می‌توانستند خدمت نکنند ولی کردند، قرآن می‌فرماید این‌هایی که این‌جا خودشان را مدیریت کنند و سبک زندگی‌شان را اصلاح کنند یک کمی ممکن است بیشتر از بقیه به آن‌ها سخت بگذرد کمتر از بقیه می‌خورند، کمتر می‌خوابند، گاهی بیشتر برایشان مشکلات پیش می‌آید اما بعد خواهند دید که کاملاً می‌ارزید. قرآن می‌گوید در دنیا آن‌ها به شما می‌خندند که این مشنگ‌ها را نگاه! روزه می‌گیرند روزه مستحبی می‌گیرند نماز مستحبی می‌خوانند، جبهه می‌روند، جانباز و معلول می‌شود سی سال روی تخت می‌افتد، تولید ثروت می‌کند اما خودش کم مصرف می‌کند تولید او حداکثری است و مصرفش حداقلی است و بقیه را می‌دهد بقیه بخورند. این‌جا آن‌هایی که تا نوک دماغ‌شان را بیشتر نمی‌بینند به ریش شما می‌خندند اما باک‌تان نباشد، روزی خواهد رسید که گریه خواهند کرد که چرا فداکاری نکردند؟ چرا فقط به خوش گذشتن در دنیا اندیشیدند؟ آن وقت قرآن می‌فرماید در آن‌جا شما به آن‌ها خواهید خندید. این دوره کوتاه می‌گذرد آن دوره دیگر دوره نیست تا ابد. باز خداوند در قرآن کریم می‌فرماید آن‌هایی که شما را می‌شناسند در دنیا با هم بودید به شما می‌گویند فلانی چه کار کردی که این قدر وضع تو خوب است و راحت هستی؟ ما که در دنیا کنار هم بودیم، همسایه بودیم، همسر، فامیل، همکار، همدرس، همسنگر، ما که با هم بودیم چطوری شده که تو این‌طوری شدی و ما این طوری؟ من هیچ چیز نمی‌بینم. اصلاً نمی‌دانم چه خبر است ولی با تو یک نوری هست، می‌شود یک نگاهی به من بکنی، «نقت باسم نورکم» ما هم یک کم از نور تو داشته باشیم من هیچی اصلاً نمی‌بینم در ظلمات مطلق هستم. قرآن می‌فرماید آن‌هایی که در دنیا خدا را از زندگی‌شان حذف کنند در قیامت نابینا محشور می‌شوند. این‌جا چشم دارند اما چشم قلب و چشم روح‌شان کور است. چشم شخصیت‌شان کور است. آن‌هایی که این‌جا روح‌شان نابیناست، آن‌جا روح و جسم جدایی ندارند آن‌جا نابینا هستید. بعد به این‌ها می‌گویند می‌شود از نورتان کمی به ما بدهید؟ قرآن می‌فرماید این‌ها جواب می‌دهند که این‌جا نمی‌شود کسی به کسی نور بدهد نور هرکسی با خودش است. در روایت هم بحث می‌کنند که «...انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِکُمْ وَرَاءَکُمْ» برگرد به پشت سرت نگاه کن. «فَالْتَمِسُوا نُورًا» (حدید/ 13)؛ باید از زندگی‌ات نور با خودت آورده باشی این‌جا کسی به کسی نمی‌تواند نور قرض بدهد. در دنیا به همدیگر نان قرض می‌دهید آن‌جا نمی‌توانیم نور به هم قرض بدهیم. قرآن می‌فرماید هرکس این‌جا نورانی‌تر شد آن‌جا وضعش بهتر است و آن‌هایی که فرصت را از دست می‌دهند نه.

راجع به مفهوم دعا و نقش دعا و عبادت از امثال حرف‌های دهان بنده بزرگ‌تر است اما کسانی که آموزگاران خلوص، اخلاص، معنویت و معرفت بودند از آن‌ها چند عبارت می‌خواهم عرض کنم. چون میلاد امیرالمؤمنین(ع) است می‌خواهم چند فرمایش از ایشان عرض کنم. اولاً حضرت امیر(ع) فرمودند که این‌هایی که گناه خودشان را به دنیا نسبت می‌دهند این‌ها کلاهبردار هستند. دیدید به بعضی‌ها می‌گوییم چرا دزدی کردی، چرا کلاهبرداری کردی، چرا رشوه گرفتی، چرا بی‌ناموسی کردی، چرا خیانت کردی؟ می‌گوید آقا روزگار این‌طور است، الآن دنیا یک طوری شده نمی‌شود گناه نکرد، نمی‌شود خیانت نکرد! آقا چرا در بازار کلاهبرداری می‌کنی؟ می‌گوید که آن قدیم‌ها بود که می‌شد این حرف‌ها برای آن موقع بود که دروغ نگویید خیانت نکنید، تقوا داشته باشید الآن دور و زمانه یک جوری است که دیگر نمی‌شود. خودمان هم الآن می‌گوییم یک دروغی می‌گوییم یک خیانتی می‌کنیم بعد هم می‌گوییم که این دور و زمانه نمی‌شود این کار را نکرد. نمی‌شود دروغ نگفت، در سیاست نمی‌شود، در بازار نمی‌شود، اگر دروغ نگویی و کلاهبرداری نکنی نابود می‌شوی، اگر تسلیم نشوی و در برابر دشمن مقاومت کنی نابود می‌شوی. قبلاًها می‌شده! آن وقت من حدیثی دیدم که همین حرف را 1300 سال پیش هم می‌گفتند! یک کسی آمد پیش امام(ع)، امام به او فرمودند که چرا این‌طوری زندگی می‌کنی؟ این چه سبک زندگی است؟ این چه سبک فعالیت اقتصادی و اجتماعی است؟ او گفت که آقا حق با شماست ولی این حرف‌ها الآن عملی است؟ این حرف‌هایی که انبیاء و قرآن گفته عملی است؟ صد سال پیش قرآن این حرف‌ها را زده است، - زمان امام صادق(ع) تقریباً صد سال گذشته بوده – می‌گوید آقا این حرف‌ها برای قدیم است آن موقع‌ها می‌شده الآن شرایط خیلی فرق کرده، الآن اصلاً امکان ندارد دروغ نگویی، خیانت نکنی، گرانفروشی نکنی، توی پروژه‌ات آب نبندی! یعنی 1300 سال پیش هم می‌گفتند این حرف‌ها برای قبل است، روزگار عوض شده، الآن نمی‌شود. حالا جالب است در قرآن می‌فرماید که چند هزار سال قبل از پیامبر اکرم مشرکین به انبیایی که می‌گفتند آدم باشید به آن‌ها می‌گفتند که این حرف‌ها برای قدیم‌ها بوده، «اساطیر الاولین» این‌ها اسطوره است افسانه‌های قدیمی است. یعنی چند هزار سال قبل از پیامبر اکرم(ص) پیامبران به آدم‌ها می‌گفتند آدم باش، آن‌ها می‌گفتند الآن آدم بودن نمی‌شود! این برای قبل‌هاست، این‌ها اساطیر الاولین است، این‌ها اساطیر قدیمی است، حرف‌های قدیمی است همین الآن هم باز همین‌ها را می‌گوییم که این حرف‌ها الآن عملی نیست و تقصیر دنیا می‌اندازیم ای دنیا خاک بر سرت! ای دنیای بی‌شرف دیدی با ما چه کردی؟ آقا چرا این‌طوری شد؟ روزگار ما را مجبور کرد این کارها را بکنیم! امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید تو کلاهبرداری، روزگار چیه؟ دنیا انعکاس خود توست! دنیای تو، دنیای توست، دنیایی است که تو خودت داری آن را می‌سازی، چه بدی آن را چه خوبی آن را. زمان امام هادی(ع) یکی از شیعیان آمد او را ببیند وقتی آمد، امام دید یک تیکه از لباس او پاره است انگشت او خونی است و اعصابش خراب است. امام گفتند چه شده؟ گفت آقا امروز خیلی روز گند و نحسی بود! من امروز آمدم دستم رفت لای در! آمدم چه کنم پیراهنم گیر کرد پاره شد، گاری از روی پایم رد شد، امروز خیلی روز نحسی است. امام هادی(ع) فرمودند تو شیعه ما هستی؟ گفت بله آقا. ایشان فرمودند که ما معتقدیم که بعضی از روزها نحس است؟ این جزو عقاید ماست؟ نحوست مربوط به زمان و مکان است؟ هرچه که نحس است یا مبارک است خوب است یا بد است؟ منشأ آن تو هستی. طرز رفتار ما یک زمان یا مکان را نحس و شیطانی می‌کند یا الهی می‌کند. امام هادی(ع) فرمودند این حرف‌ها را نگو که مثلاً امروز من بدشانسی آوردم، من امروز روی شانس نبودم! اصلاً امروز از اول معلوم بود یک روز نحسی است. این‌ها همه چرند و خرافات است. حضرت امیر(ع) فرمودند: «إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا» دنیا خانه صدق و راستی است برای کسی که صادقانه با دنیا مواجه بشود. یعنی اگر تو صادق باشی دنیا با تو صادق است. یک وقت یک کسی به حضرت علی(ع) گفت آقا این دنیا همه را فریب داد، هیچ کس سالم از این‌جا بیرون نمی‌رود. حضرت امیر(ع) فرمودند دنیا تو را فریب داد یا تو خواستی که فریب بخوری؟ خودت، خودت را فریب می‌دهی. کجا دنیا تو را فریب داد؟ دنیا به شما نمی‌دهد که هر روز یک عده‌ای از شما می‌میرید و به قبرستان می‌روید؟ این‌ها کجا می‌روند؟ دنیا، بیماری، فقر، سلامت، غنا، این تحولات، تولد بچه‌ها، مرگ کسان دیگری، همه این‌ها جلوی چشمت دارد اتفاق می‌افتد، دنیا به تو دروغ گفته است؟ از این راست‌تر هم می‌شود؟ دنیا هرچه بوده به تو گفته، دنیا دار صدق است. منتهی «لمن صدقها» به شرط این که تو صادق باشی. کجا دنیا کسی را فریب داده؟ همه قوانین دنیا قوانین الهی است «وَ دَارُ عَافِیَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا،» و برای دنیاشناسان، آن‌هایی که دنیا را درست می‌شناسند اتفاقاً این‌جا دار عافیت است و همین دنیا پلکان رشد است. از این فرصت‌ها و از این امکانات و آنچه که خدا به تو داده مسئولانه استفاده کن. شاکر باش و استفاده کن. زور داری، پول داری، نفوذ داری، ‌محبوبیت داری، قلم داری، تخصص داری، نخبه‌ای، خوشگلی، هرچه هستی، هیچی این‌ها برای تو نیست چون چیزی که برای تو باشد که نباید از دست بدهی، تو خودت زنده نیستی چون اگر خودت ذاتاً زنده بودی نمی‌مردی، پس چرا می‌میری؟ اگر زندگی ذاتاً برای تو بود باید تا ابد این‌جا زنده باشی پس همین زندگی هم برای من نیست. اگر این بدن هم برای تو بود باید تا ابد در اختیار تو بود. همین الآن هم این بدن از من فرمان نمی‌برد الآن شما به چشم‌تان دستور دادید که ببیند؟ به قلب‌تان دستور دادید که بتپد؟ گوش شما از شما اجازه می‌گیرد که صداها را بشوند؟ نه هیچی. این بدن، پیچیده‌ترین موجود در عالم طبیعت است هیچی هم به فرمان یا با اجازه من و شما نیست از ما اجازه نگرفتند و این را به ما دادند وقتی هم از ما می‌گیرند اجازه‌ای هم از ما گرفته نمی‌شود این بدن برای ما نیست منتهی حضرت امیر(ع) می‌گویند تمام استعدادها و امکاناتی که در اختیار توست با همه این‌ها به عنوان امانت خدا و مسئولانه برخورد کن و در مسیر درست این‌ها را به کار ببر. برای خدا و خدمت به خلق. البته نیازها و حقوق خودت و خانواده‌ات را ببین و تأمین کن. اتفاقاً گفتند این‌جا دار عافیت، سرای سلامتی است منتهی «لمن عرفها» برای کسی که دنیا را می‌شناسد. حضرت امیر(ع) فرمود اکثر شما دنیاشناس نیستید. دنیاطلب هستید. دنیاپرست هستید ولی دنیاشناس نیستید. دنیا را اگر بشناسید می‌فهمید به چه چیز آن می‌شود اعتماد کرد و به چه چیز آن نمی‌شود اعتماد کرد. هر روز ممکن است یک اتفاقی بیفتد که درست عکس دیروزتان باشد یک مرتبه همه چیز زیر و رو می‌شود. حالا تا این که قرآن می‌فرماید خود مرگ برسد و قیامت برسد «بغتةٌ» یعنی چنان ناگهانی که احتمال ‌آن را هم نمی‌دادی. «وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا،» حضرت امیر(ع) فرمود دنیا خیلی جای مهمی است شما با یک ساعت دنیا می‌توانی هزار سال آخرت را بخری و تأمین کنی. همانطور که می‌گویند یک روز آخرت 50 هزار سال دنیاست، با یک روز دنیا می‌توانی 50 هزار سال آخرت را بخری یا از بین ببری. لذا حضرت امیر(ع) فرمودند این دنیا بزرگترین نعمت است که خدا به شما داده است. آقا این‌جا بیچارگی و بی چیزی است. فرمودند نه، این‌جا «دارُ غِنیٌ» این‌جا دار داشتن و ثروت‌های بزرگ است منتهی «لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا،» برای کسانی که شعور دارند که از دنیا باید چه چیزی بردارند که تا ابد با آن‌ها بماند. زاد و توشه ابدیت را بردارند یعنی همین ایمان و عمل صالح «وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ،» چه کسی گفته دنیا تو را فریب داده؟ از در و دیوار دنیا داری موعظه می‌شوی، تو خودت را به کری زدی «لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا؛» برای کسانی که وجدان بیدار دارند و موعظه را می‌فهمند و می‌پذیرند این در و دیوار دنیا موعظه است. بیمارستان‌هایش، قبرستان‌هایش، گریه‌ها و خنده‌هایش، تولدها و مرگ‌هایش همه‌اش موعظه است. خود دنیا دارد به تو می‌گوید که من چه هستم که تو چند سال و چند دهه‌ای بیشتر این‌جا نیستی. حضرت امیر(ع) می‌گویند تو را برای این‌جا خلق نکردند شما برای ابدیت خلق شدید. انسان نابود نمی‌شود بلکه تا ابد هست. این دوره‌ای که با این جسم در این عالم هستید حضرت امیر(ع) فرمودند مراقب باشید «مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ،» دنیا مسجد است هرکس عاشق خداست در همین دنیا باید خدا را عبادت و اطاعت کند وقتی می‌میریم و از این عالم می‌رویم دیگر اختیاری نداریم که کاری را بکنیم این‌جاست که کار هرکسی کار اوست من می‌توانم کاری را مثبت یا منفی انجام دهم. از این دنیا که برویم حضرت امیر(ع) فرمود «الیوم العمل و لاحساب» امروز فقط عمل است محاکمه‌ای نمی‌شوید فکر می‌کنید شیرتوی‌شیر است «و غداً» اما فردا «حساب ولا عمل» فردا حساب و کتاب است و دیگر آن‌جا فرصت عمل نداری تا این‌جا هستی فرصت عمل داری. بعد فرمود به این دنیا که فحش می‌دهی و می‌گویید این دنیا خاک بر سرت، دنیا من را آلوده کرد! دنیا من را خراب کرد من خوب بودم! حضرت امیر(ع) می‌فرماید «مسجد احبّاءالله» دنیا مسجد عاشقان خداست همین دنیا. منتهی در این دنیا می‌توانی مثل امام زندگی کنی، مثل شهدا و مثل قاسم سیلمانی زندگی کنی و می‌توانی از آن طرفی زندگی کنی. دنیای خودت را می‌توانی لجن کنی، پرتگاه سقوط به جهنم یا پلکان و نردبانی برای رفتن به بالا. دنیا نردبان است یک عده‌ای اکثریت از این نردبام پایین می‌روند و یک عده که کمتر هستند از این نردبام بالا می‌روند. ببینید امام(ع) می‌گوید ثروت، نردبام است. قدرت نردبام است، ریاست نردبام است، سلامت نردبام است. یک عده‌ای با همین‌ها سقوط می‌کنند. تا یک کمی به ثروت و قدرت می‌رسد کثافت‌کاری‌هایش بیشتر می‌شود یک عده‌ای نه، وقتی به ثروت یا قدرتی می‌رسد بیشتر رشد می‌کند. بیشتر انفاق می‌کند، بیشتر خدمت می‌کند. این دارد از نردبام دنیا بالا می‌رود. حضرت امیر(ع) فرمود دنیا نه خوب است نه بد است تو هستی که خوب هستی یا بد هستی. تو یا از این نردبام بالا می‌روی یا پایین می‌روی. چرا به دنیا فحش می‌دهی. آدمی که از نردبام بالا یا پایین می‌رود باید به نردبام فحش بدهد؟ تویی که بالا و پایین می‌روی. فرمودند همین دنیایی که به آن می‌گویی خاک بر سر دنیا این‌جا مسجد عاشقان خداست. احباءالله، یعنی عاشقان خدا همین‌جا روی همین زمین خدا را سجده می‌کنند. زمین را به مسجد و معبد تبدیل کردند. مزرعه می‌رود کار می‌کند معبد است، آزمایشگاه می‌رود آن‌جا را معبد می‌کند، جبهه می‌رود معبد است، هرجا می‌رود هدف این است «وَ مُصَلَّى مَلَائِکَةِ اللَّهِ،» حضرت امیر(ع) فرمودند دنیا نمازخانه فرشتگان خداست. مصلای آن‌هاست. همین عالم طبیعت همه و همه این عالم دارد توسط فرشتگان الهی به اذن‌الله دارد اداره می‌شود این که شنیدید در ایران و روم و یونان باستان، چین، غرب، شرق، حجاز، عرب، می‌گفتند و در اساطیرشان هست که مثلاً خدای باران،‌ خدای عشق، خدای جنگ، خدای باروری، خدایان، اصل این حرف درست بوده، بعد تحریف شد. این‌ها به فرشتگان خدایان گفتند فکر کردند خداوند خلق کرده رفته هالی‌دی، تعطیلات! بعد گفته حالا فرشته‌ها و ارواح انسان‌های خاص دنیا را اداره کنند من یک مدتی بروم سر پیری کنار ساحلی قدم بزنم یک قلیانی بکشم! خدای آن‌ها این‌طوری گفته است! بله ما قبول داریم هر اتفاقی در دنیا در عالم طبیعت می‌افتد وسائط و واسطه‌های الهی دارند فرشتگانی هستند اما این‌ها خدا و خدایان نیستند بت‌پرستان همین‌ها را می‌پرستند الآن هم هست. الآن شما فکر نکنید بت‌پرست‌ها برای 1400 سال پیش است همین الآن دو – سه میلیارد بت‌پرست در دنیا به همان سبک زمان پیامبر(ص) هست. حتی از نظر صنعتی پیشرفت کردند از نظر فرهنگی عقب مانده است. چند سال پیش دانشگاه توکیو یک سمیناری راجع به فلسفه علم و فلسفه دین بود رفته بودم. در کشوری که یکی از صنعتی‌ترین کشورهای دنیاست همه جا مدام ژاپن ژاپن می‌گویند. اغلب مردم که دین ندارند زندگی‌شان را دارند می‌کنند اما خیلی از متدین آن‌ها هنوز بت‌پرست هستند! یعنی در توکیو من ده‌تا بتخانه رفتم نایب‌الزیاره شما بودم! ده- بیست‌تا بتخانه عین زمان پیامبر. بعد طرف استاد دانشگاه است پروفسور یا فوق مهندسی هوا فضا دارد، یا استاد فیزیک و شیمی است قشنگ می‌آید جلوی بت‌ها سجده می‌کند، عبادت می‌کند، نذر می‌کند که مشکلات ما را حل کن. بعد چون زمستان بود لباس کاموایی تن بت‌ها کرده بودند که سرما نخورند. جلوی آن‌ها آب گذاشته بودند، میوه می‌گذاشتند، هدیه می‌دادند یعنی از نظر فنی جلو رفته، از نظر عقلی و فرهنگی عین چند هزار سال پیش است. این بودایی‌ها بخصوص هندوها و خیلی‌های دیگر هنوز بت‌پرست هستند آن‌ها هم خدایان را قبول دارند و می‌گویند او خدای خدایان است. بله در منابع ما هم هست. مثلاً جناب جبرئیل فرشته آگاهی و معرفت است (وحی). جناب عزرائیل فرشته مرگ است. این‌ها هست منتهی اولاً این‌ها را زیادش کردند بعد این‌ها خودشان را مستقل از خدا منشأ اثر قرار دادند و گفتند این‌ها خودشان خدایان هستند و ارتباط ما با خود خدا کلاً قطع است. مرگ و زندگی و خوب و بد بودن ما دست همین‌هاست. بعد هم با شرک و خرافات مخلوط شد. اتفاقاً این دعایی که برای اعتکاف هست همین دعای ام‌داود که روز آخر آن را می‌خوانند از جمله به همین فرشتگان سلام می‌رسد. این دعا خیلی دعای قشنگی است.

حضرت امیر(ع) فرمودند بنابراین این‌جا مصلّای فرشتگان خداست. «وَ مَهْبِطُ وَحْیِ اللَّهِ،» این‌جا آن‌جایی است که وحی خداوند هبوط کرد و به زمین آمد. وحی الهی این‌جا آمد. بسیاری از این کرات و منظومه‌ها هست که میلیاردها میلیارد ستاره و سیاره و کهکشان است وحی چرا آن‌جا نرفت این‌جا آمد؟ البته ما نمی‌دانیم آن‌جا رفته یا نرفته، ولی چرا این‌جا آمد؟ اثباتی‌اش را می‌دانیم ولی نفی آن را نمی‌توانیم بگوییم چون نمی‌دانیم. ولی این‌جا وحی آمد. «وَ مَهْبِطُ وَحْیِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ؛» این‌جا تجارت‌خانه اولیای خداست هر روز می‌توانند تا شب برای ابدیت یک عالمه سود ببرند. کاسبی کنند کاسبی عقلی، معنوی و انسانی برای روح‌شان.

یک بخشی از این دعای ام‌داود- می‌دانید ماجرای ام داود و داود چه بوده است؟ - امّ داود فرزندی به نام داود دارد برای همین به او مادر داود می‌گویند. اسم ایشان فاطمه است. ایشان نوه امام حسن(ع) است. فرزندان امام حسن(ع) هم در عاشورا و هم بعد از عاشورا سادات حسنی تقریباً اکثرشان قیام مسلحانه کردند و دائم نسل به نسل درگیر جنگ مسلحانه با حکومت‌ها بودند مناطق مختلفی را هم آزاد کردند حکومت‌های علوی محدودی و موقتی تشکیل می‌دادند تا بعد شهید می‌شدند. داود از همین نسل است. فاطمه مادر داود. این‌ها فرزند حسن مثنی هستند. حسن مثنی یعنی حسن شماره 2، فرزند امام حسن مجتبی(ع) است. امام حسن که شهید شدند و چون ایشان بعد از امام حسین(ع) حسن مثنی شهید شد. حسن مثنی در عاشورا حضور داشت خانم او هم حضور داشت و ایشان در عاشورا جانباز شد مجروح شد و بین شهدا افتاده بود و توانستند او را از معرکه خارج کنند. ایشان جانباز عاشوراست. همسر او فاطمه دختر امام حسین(ع) جزو اسرای کربلاست. بخشی از این چیزهایی که راجع به عاشورا شنیدید گزارش این‌هاست. فرزند ایشان بعداً باز حسن نامیده شد، شد حسن سوم، حسن مثلث. که او هم شهید شد. این‌ها چون اسم علی و فاطمه و حسن و حسین جرم بود. هرکس این اسم‌ها را روی بچه‌هایش می‌گذاشت با او برخورد می‌شد لذا این‌ها اسم همه بچه‌هایشان را عمداً فاطمه، حسن، علی، حسین می‌گذاشتند. مثلاً این علی اصغر و علی اکبر و علی اوسط که شنیدید یعنی سیدالشهداؤ(ع) سه‌تا پسر دارد. هر سه‌تا را علی گذاشت، علی بزرگه، علی اکبر. علی کوچه علی اصغر. علی وسطی علی اوسط. فاطمه بزرگ، فاطمه کبری. کبری یعنی بزرگ. صغری یعینی کوچک. فاطمه بزرگه و فاطمه کوچک. یعنی این اسم‌ها را باید زنده نگه داریم.

خب ایشان، حسن مثنی به دست حکومت شهید شده است. این خانم مبارز و بسیار اهل عبادت است. مادر شیری و رضاعی امام صادق(ع) است. این داود که جزو مجاهدین و رزمنده‌ها بود برادر شیری امام صادق(ع) می‌شود. یک جنبش عظیمی بپا شده بود ابراهیم و محمد که این‌ها هم از سادات حسنی بودند قیام مسلحانه سنگینی کردند که بخش‌هایی از جهان اسلام را این‌ها از دست حکومت خارج کردند. بعد حکومت که امپراطوری و ابرقدرت جهان و اسلام بود ارتش‌هایشان را از جاهای مختلف آوردند این‌ها را محاصره کردند زدند شهیدشان کردند و بعد همین داود که یک جوان مبارزی بود و سال‌ها مبارزه مخفی می‌کرد او را گرفتند از مدینه به عراق بغداد که مرکز حکومت بردند در زندان‌ها و شکنجه‌گاه‌ها و مدت‌ها هیچ خبری از او نبود. فامیل‌ها و خانواده‌ ام داود شهید و مجروح بودند نمی‌دانست داود زنده است یا نیست؟ چند بار خبر شهادت فرزندش را برایش آوردند که فلان جا او را دیدند درگیری مسلحانه بوده کشته شده، بعد که بازداشت شد گفتند توی زندان او را کشتند و زیر شکنجه شهید شده یا مثلاً اعدامش کردند چندین بار این خبرها آمد و هیچ کدام هم قاطع نبود. یک وقتی نقل می‌شود که امام صادق(ع) که بیمار بودند ایشان می‌گویند مادر شیری امام صادق بوده و در کودکی به امام صادق(ع) ام داود شیر داده بود، آمد دیدن امام صادق(ع). وقتی که داشتم از دیدن امام صادق می‌رفتم از من پرسیدند که از داود چه خبر؟ گفتم هیچ خبری ندارم من نمی‌خواستم شما را ناراحت کنم ولی ده بار بیشتر خبر شهادت او را برای من آوردند ولی هنوز هم نمی‌دانم کجاست؟ و هرچه دعا می‌کنیم و به هرکسی التماس دعا می‌گویم فایده‌ای ندارد. امام صادق(ع) فرمودند چرا این دعای استفتاح را نمی‌خوانی؟ همین دعایی که به نام دعای ام داود مشهور است که بعد از سه روز اعتکاف که شما دارید که این روح‌هایتان یک کمی لطیف‌تر شده، آن‌جا می‌گویند این دعا را بخوانید. لذا این دعا هم به یک معنا سیاسی است. آن‌هایی که می‌گویند این‌ها به سیاست چه کار داشتند؟ این دعای رجبیه، همین دعای ام داود کاملاً یک دعای سیاسی بود برای رهایی مجاهدین دربند. در این اعتکاف، مستحب است که زیارت سیدالشهداء(ع) خوانده شود که سمبل شهادت و جهاد و مبارزه با ظلم است.

حسن مثنی در جنگ عاشورا زخمی شد، همسر او فاطمه دختر امام حسین(ع) بود و این دو نفر خیلی از اخباری که در کربلا چه اتفاقی افتاد این زن و شوهر نقل کردند و شوهر (حسن مثنی) به دستور عبدالملک مروان از خلفای بنی‌امیه به شهادت رسید. این داود نوه او می‌شود. حالا گفتند زیارت امام حسین(ع) در این نیمه رجب مستحب است. نماز سلمان فارسی که یک نمازی است گفتند آن را بخوانند و بعد از سلام نماز که دوتا دو رکعتی است یک نماز چهار رکعتی مستحب است این دعا را بخوانند. باز ببینید این دعا،‌ دعای جهاد و دعای سیاسی است. «اَللّهُمَّ یا مُذِلَّ کُلِّ جَبّارٍ؛» ای خدای من، ای ذلیل کننده همه دیکتاتورهای جهان و تاریخ، ای خدایی که مستبدان و ظلمه عالم را تو نهایتاً در سرشان زدی و با تحقیر پیچیده در نفرت مردم و خشم خدا از این‌جا رفتند. «اَللّهُمَّ یا مُذِلَّ کُلِّ جَبّارٍ؛» ای خدای من ای ذلیل کننده همه جباران و ستمگران «وَ یا مُعِزَّ الْمُؤْمِنینَ،» ای کسی که به مؤمنین عزت می‌بخشی حتی اگر شهید بشوند حتی اگر گرفتار بشوند اما عزیزند تو به مؤمنین عزت دادی. «اَنْتَ کَهْفى،» تو پناهگاه منی، تو آن غاری هستی که من به آن پناه می‌آورم «حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ؛» آن وقتی که انواع و اقسام مکاتب و مذاهب و راه‌ها، راه و بیراه است برای این که گم نشوم به تو پناه می‌آورم من را در این همه بیراهه‌ها کمک کن در مسائل اعتقادی، اخلاقی، زندگی، علمی، اقتصادی، همه این‌ها بیراهه است تو پناهگاه من هستی. خدایا من به تو اعتماد دارم من را کمک کن. «وَ اَنْتَ بارِئُ خَلْقى،» من فقط مخلوق توأم و به هیچ کس دیگری بدهی ندارم «رَحْمَةً بى،» تو از سر رحمت من را خلق کردی. این که بعضی‌ها می‌گویند ما اصلاً برای چه به دنیا آمدیم؟ ما برای چه خلق شدیم؟ اصلاً برای چه هستیم؟ این هم یکی از نکاتی است که این‌جا می‌گوید مثل این که متوجه نیستی اصل خلقت تو، تولد تو و وجود تو رحمت به توست. این‌ها شعاع رحمت الهی است نمی‌فهمی این رحمت است؟ خدایا تو من را آفریدی از سر رحمت بود تو من را فراموش نکردی «وَ قَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقى غَنِیّاً،» خدایا تو به آفریدن من چه نیازی داشتی؟ من سر پیازم یا ته پیاز؟ من کی بودم که تو من را خلق کردی؟ من چرا باید باشم؟ چرا باید به دنیا می‌آمدم؟ تو نیاز داشتی؟ مشکلی داشتی من را خلق کردی؟ نه. «وَ قَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقى غَنِیّاً،» بی‌شک تو از آفرینش من بی‌نیاز بودی تو هیچ نیازی به بودن من داشتی. «وَ لَوْ لا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکینَ،» خدایا اگر این رحمت و محبت و عشق تو نبود و نباشد من هم جزو این‌هایی خواهم بود که هلاک می‌شوند و همه چیز را از دست می‌دهم. «وَ اَنْتَ مُؤَیِّدى بِالنَّصْرِ عَلى اَعْداَّئى،» خدایا در این نبرد با دشمنان تو کمک ما هستی، ما تنها نیستیم. ما با تو هستیم تو با مایی، ما را در برابر این همه دشمن، خدایا تنها نگذار. «وَ لَوْ لا نَصْرُکَ اِیّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحینَ،» تا حالا هم اگر یاری تو نبود ما افتضاح کرده بودیم و رسوا بودیم الآن هم تو بودی.

یک وقت جلوی امام(ره) آمدند گفت ای رهبر شما ملت را نجات دادید و... امام فرمودند این حرف‌ها را نزنید من برای خودم هیچ نقشی قائل نیستم. جمله بعدی ایشان قشنگ‌تر است به مردم گفت برای شماها هم نقشی قائل نیستم. نه برای خودم نقشی قائل هستم نه برای شماها. گفتند ما همه سرباز توییم خمینی، گفت نه تو سرباز منی، نه من سرباز توأم، همه ما سرباز خدا هستیم. من سرباز می‌خواهم چه کار؟ من خودم سرباز هستم. بعد گفت که چرا نه برای خودم و نه برای شما نقشی قائل نیستم؟ برای این که قبل از این هم من بودم، چه کار از دستم برمی‌آمد؟ این‌ها می‌توانستند یک مأموری بفرستند همان نجف من را بکشد چرا بالاخره این کار را تا آخر نکردند؟ خدا خواست. به مردم گفت شما هم تا قبل از این که خیلی ترسو بودید شما یادتان است که روز تولد شاه یا پسرش که داغ شاهی به دلش ماند، گفت شما یادتان است که روز تولد این‌ها، فرح، شاه، بچه‌اش، یک پاسبان مفنگی تریاکی با یک باطوم توی بازار می‌آمد همه شما از ترس تمام مغازه‌ها را می‌بستید؟ چطوری است که این‌قدر شجاع شدید؟ از بچه‌ای که تازه زبان باز کرده مرگ بر شاه می‌گوید تا پیرمرد محتضر! خب پس تا قبلش هم من بودم هم شما این خبرها نبود. از وقتی که من و شما گفتیم خدا این پیروزی‌ها آمد. از وقتی گفتیم خدا دیگر نترسیدیم. دیگر کارها پیش رفت. همه این‌ها کار اوست من و شما کاره‌ای نیستیم ما این وسط می‌توانیم خودمان را نجات بدهیم.

در این زیارتی که گفتند در همین اعتکاف بخوانید می‌گویید خدایا اگر تو نبودی، یاری تو و دست تو نبود من مفتضح بودم. افتضاح کرده بودم. «مِنَ الْمَفْضُوحینَ» ممکن است هر روز من خودم آبروی خودم را ببرم! «یا مُرْسِلَ الرَّحْمَةِ مِنْ مَعادِنِها،» ای کسی که معدن‌های رحمت پیش اوست و از معادن رحمت،‌ رحمت سرازیر می‌شود و پایین می‌آید هرچه رحمت است از آن‌جا می‌آید. قرآن می‌گوید هرچه می‌بینید هست همه این‌ها یک مخازن غیبی دارد و از عالم دیگری به این عالم می‌آید. آن‌جا عالم غیب است یعنی مادی نیست محسوس نیست. عالم غیب محسوس نیست، معقول است مشهود است. با این چشم دیده نمی‌شود با چشم معنوی و عقلانی دیده می‌شود.

یک کسی از امام علی(ع) پرسید آقا این طور شما جلوی خدا نماز می‌خوانید و اشک می‌ریزید و خیلی قضیه را جدی گرفتی، انگار که او را می‌بینی. حضرت امیر(ع) فرمود من خدایی را که نمی‌بینم هرگز عبادت نمی‌کنم. حتماً او را می‌بینم اما نه با این چشم او مادی نیست،‌ با این چشم. اصلاً خدایی را که نبینم برای چه عبادتش کنم؟ من او را می‌بینم. حضرت امیر(ع) گفت قبل از هر چیز من خدا را می‌بینم، بعدش هم خدا را می‌بینم، با خودش هم خدا را می‌بینم یعنی از قبل و بعدش دائم خداست. حالا این اعتکاف و دعا و روزه و عبادت برای این است که به باطن عالم راه پیدا کنید. چون وقتی ما خیلی می‌خوریم و می‌خوابیم، خشم و شهوت بر ما مسلط است. بر امثال بنده که کاملاً مسلط است خودم می‌فهمم چشم غیب‌مان کور است باطن هستی را نمی‌بینیم به این چیزها اصلاً فکر نمی‌کنیم ولی روزه، نماز،‌ اعتکاف، عبادت، ذکر و فکر که بالاترین عبادت است این‌ها آن چشم باطن را باز می‌کند و کمک می‌کند. بعد خدمت خداوند می‌گوییم تو هستی که رحمت را از معادنش می‌فرستی. هرچه زیبایی در دنیاست انعکاس زیبایی تو در آیینه‌هاست. هرچه قدرت ما در دنیا می‌بینیم طراوش قدرت توست ولو افراد فاسد از آن علیه دیگران استفاده کنند. هرچه زیبایی در دنیاست «هوالجمیل» فقط خدا زیباست «یُحب الجمال» خداوند زیبایی را دوست دارد بعد می‌فرماید هرچه زیبایی در این‌جا می‌بینید که شما را جذب می‌کند یک اشعه کوچکی از زیبای مطلق است که اوست. «وَ مُنْشِئَ الْبَرَکَةِ مِنْ مَواضِعِها،» برکت از جایگاه خودش توسط تو انشاء و ایجاد می‌شود و سر وقت ما می‌آید. بعضی‌ها زندگی‌هایشان بیشتر برکت دارد، بعضی‌ها کمتر. خود ما ظرفیت را کم و زیاد می‌کنیم که چقدر برکت بیاید. «یا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالشُّمُوخِ وَالرِّفْعَةِ فَاَوْلِیاَّؤُهُ بِعِزِّهِ یَتَعَزَّزُونَ،» ای کسی رفعت و بزرگی مخصوص اوست هیچ کس در برابر خدا و در کنار خدا هیچ کس بزرگ نیست همه کوچک هستیم. اما عاشقان تو، یاران تو و اولیای تو، همه عزیزند، اما عزت‌شان ناشی از عزت توست. هوالعزیز، او عزیز مطلق است اما انسان‌های صالح و فداکار و مؤمن و مجاهد هم عزیز هستند. این عزت، تلألوئی از آن عزت توست. ما به عزت تو عزیز هستیم و چون تو ذلیل نیستی هرکس با تو باشد ذلیل نخواهد بود.

امام(ره) می‌گفت این‌هایی که از آمریکا و شرق و غرب می‌ترسند علتش این است که این‌ها نمی‌توانند توکل کنند. توکل گفتنی نیست که «توکلت علی الله». توکل یک عمل قلبی است. عمل جسمی هم نیست. توکل روح بزرگ می‌خواهد، باید بتوانی به خدا اعتماد کنی. و تسلیم او باشی. ما نه می‌توانیم اعتماد کنیم نه می‌توانیم تسلیم او باشیم. امام رضا(ع) فرمودند ملاک توکل این است که برای شما شکست و پیروزی فرقی نکند. اگر برای شما شکست و پیروزی مساوی شد این توکل است. امام(ره) می‌گفت اگر هدف‌تان معنوی باشد شکست‌تان هم پیروزی است اگر هدف مادی بود، پیروزی‌تان هم شکست است. ماده موقت است، تمام می‌شود. من الآن به گذشته‌ام نگاه می‌کنم فکر می‌کنم یک نصفه روزی بود ولی نزدیک 58 سال – 60 سال گذشت تمام شد! امام حسین(ع) به سن من، شاید هم یک سال کوچک‌تر بوده که شهید شدند. آن روز نگاه می‌کردم سن امام رضا(ع) از من یکی دو سال کمتر بوده که شهید شدند. امام جواد(ع) که 25 ساله شهید شده است. امام هادی(ع) حدود 40 ساله شهید شده است. تنها مذهبی که تمام رهبران آن را کشتند شیعه است هیچ کدام از رهبران ما عمر طبیعی نکردند همه شهید شدند. بعد می‌گویند آقا مذهب را با سیاست قاطی نکنید! این چطور مذهب غیر سیاسی است که تمام رهبران آن را کشته‌اند یا به شمشیر یا به سمّ و زهر. و منتظر امامی هستیم که جهان را بهم می‌ریزد. انقلاب بزرگ جهانی. تمام رژیم‌های فاسد جهان را سرنگون خواهد کرد. حکومت عادلِ واحدِ جهانی ایجاد می‌شود ما منتظر آن آخرالزمان هستیم. آن وقت می‌گویند دین از سیاست جداست! از سیاست پدرسوختگی و شیطانی جداست اما آن سیاستی که خود پیامبر(ص) آن سیاست را در مسیر عبادت و توحید قرار داد. بعد می‌گویید که فقط تو بزرگ هستی. هرکس به تو وصل شد بزرگ است و بزرگ می‌شود. امام(ره) می‌گفت این‌هایی که از آمریکا می‌ترسند برای این است که تهذیب نفس نکرده‌اند. توحیدشان مشکل دارد. می‌گویند «هوالقوی»، فقط او قوی است ولی باور ندارند. امام(ره) می‌گفت می‌گویند «لاحول ولا قوه الا بالله» اما عقیده ندارند. می‌گویید «الله اکبر» ولی باور ندارید.

«وَ یا مَنْ وَضَعَتْ لَهُ الْمُلُوکُ نیرَ الْمَذَلَّةِ عَلى اَعْناقِهِمْ،» ای کسی که مقتدرترین مقتدران دنیوی، و صاحبان بزرگترین قدرت‌ها و ثروت‌های جهانی، در برابر اراده تو گردن ذلت پایین می‌آورند، قدرتمندترین آدم با ضعیف‌ترین آدم هر دو زیر خاک می‌روند و کرم‌ها هر دویشان را می‌خورند تمام می‌شوید. ثروتمندترین و گداترین، هر دویتان مریض می‌شوید، هر دویتان فقیر می‌شوید، هر دویتان ذلیل می‌شوید، هر دوی‌تان می‌میرید. در این دعا می‌گوید ای خدایی که ملوک و پادشاهان و قدرت‌های بزرگ همه وزنه ذلت از گردن همه‌شان آویزان خواهد شد همه مجبورند سرهایشان را خم کنند. «فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خاَّئِفُونَ،» همه خواهند ترسید. همه آن‌هایی که همه از آن‌ها می‌ترسیدند این‌ها از تو خواهند ترسید. ترسی که در عمرشان تجربه نکرده‌اند. ای خدایی که ... ای خدایی که... حالا چه می‌خواهی؟ «اَسئَلُکَ بِکَیْنُونِیَّتِکَ الَّتِى اشْتَقَقْتَها مِنْ کِبْرِیاَّئِکَ،» خدایا همه آنچه که از کبریا و از منشأ بزرگی تو صادر و نازل شده، تو را به آن سوگند، من از تو چه می‌خواهم؟ هرچه که از عزت تو صادر شده است هرچه که از عرش تو نازل می‌شود «وَ اَسئَلُکَ بِکِبْرِیاَّئِکَ الَّتِى اشْتَقَقْتَها مِنْ عِزَّتِکَ وَ اَسئَلُکَ بِعِزَّتِکَ الَّتِى اسْتَوَیْتَ بِها عَلى عَرْشِکَ فَخَلَقْتَ بِها جَمیعَ خَلْقِکَ،» که هرچه در عالم است مخلوق است و هرچه مخلوق است منشأ خلقت آن آن‌جاست مخزن غیبی از آن‌جا در عالم ماده نازل می‌شود و ما یک گوشه‌ای از آن را می‌بینیم. نوک قله کوه یخ را در عالم ماده داریم می‌بینیم اصل آن را نمی‌بینیم در عالم غیب است، مادی نیست. «فَهُمْ لَکَ مُذْعِنُونَ،» همه به تو بگویند یا نگویند وجود همه این‌ها اعتراف به توست، همه این‌ها تابع قانون تو هستند هیچ کدام نمی‌توانند از قوانین تو در عالم طبیعت و قوانین ماوراء طبیعی تو، هیچ کس نمی‌تواند یک میلیمتر تخلف کند، همه چیز قانونمندی دارد. همین قوانینی هم که شما در فیزیک و شیمی می‌خوانید این‌ها هم سنت الهی است. آب در صد درجه به جوش می‌آید. سنت شماره یک الهی است. آتش می‌سوزاند، سنت شماره یک الهی است. اما همان خدایی که کاری می‌کند آتش بسوزاند سنت شماره دو هم هست. اراده می‌کند که آتش ابراهیم را نسوزاند. قانون شماره یک خدا، عالم طبیعت؛ بخواهید توی رودخانه بروید غرق می‌شوید بله همیشه این‌طور است این سنت الهی است. اما قانون شماره دو خداوند. موسی از آب رد می‌شود کنار می‌رود رد می‌شود فرعون که می‌آید برگشت به قانون شماره یک، قانون طبیعی، او غرق می‌شود. قانون شماره یک خداوند، وقتی مردی مردی. قانون شماره دو، به اذن خداوند مرده را می‌توانید زنده کنید پیامبر اکرم(ص) این کار را کرد. حضرت عیسی(ع) این کار را کرد. فرق دانشگاهی مؤمن و کافر در همین است. دانشگاهی و دانشمند کافر فقط قوانین شماره یک را باور دارد تازه آن‌ها را هم کار خدا نمی‌داند می‌گوید خدا چیست! شماره دو را هم قبول ندارد می‌گوید این‌ها خرافات است. اما او که الهی است می‌فهمد که فرمول 1، فرمول 2، طبیعت و ماوراء طبیعت، هر دو سنت‌الله است.

والسلام و رحمه‌الله. ما را هم دعا کنید انشاءالله خداوند به شما توفیق بدهد در زندگی‌های شخصی و علمی و اجتماعی‌تان برای کسانی که حق به گردن‌تان دارند و به گردن‌مان دارند مخصوصاً پدر و مادرها، معلمین، هرکس به گردن ما و شما حق دارد چه بدانیم چه ندانیم، از دست رفتگان خودتان، همین‌طور در این شب عزیز برای ما و مرحوم پدر ما، اخوی شهید ما و همه بستگان و رفتگان خودتان فاتحه و صلوات ختم کنید.

یکی از حضار (نامفهوم)

جواب استاد: ببینید این‌هایی که من گفتم حرف‌های من نبود، مخاطب اصلی این‌ها خود من هستم یک کسی باید این حرف‌ها را به من بگوید. چون شما معتکف هستید، نیمه ماه رجب است و میلاد امیرالمؤمنین(ع) است من فرمایشات ایشان را به شما گفتم و الا عرض کردم این کلمات از دهان امثال من بزرگتر است. آن توصیه‌ای هم که شما می‌فرمایید کار من نیست،‌استاد اخلاقی و معنوی باید پیدا کنید که به شما بگوید اما آن چیزی که ما از این اساتید شنیدیم این است که می‌گویند هر کاری که می‌کنید با دقت و نظم باشد. کار علمی، اقتصادی، خانواده، به همه ابعاد برسید. یک بُعدی نباشید و می‌گویند همه این‌ها را یک جوری به آن هدف اصلی گره بزنید. یعنی حتی اگر همسرتان را می‌بوسید مستقل از فلسفه هستی نباشد. گوشه ذهن‌تان باشد. آزمایشگاه می‌روید کار علمی بکنید آن را هم یک جوری با خدا گره بزن. از طریق نیت و انگیزه. این که می‌گویند اول هر کاری یک بسم‌الله بگویید، فقط لفظ و صوت نیست. توی دل‌تان بگویید. چون وقتی که بسم‌الله گفتید می‌گویند این عمل، وجه الهی پیدا می‌کند یعنی اولاً فقط کارهای خوب را می‌کنید چون کار بد را که نمی‌شود بسم‌الله بگویید. مثلاً‌داریم می‌رویم دزدی، بگوییم بسم‌الله الرحمن الرحیم انشاءالله خدا برکت بده! مثلاً می‌خواهم بی‌ناموسی و خیانت کنیم جاسوسی کنیم به نام خداوند جاسوسی را شروع می‌کنیم! ممکن است از دم در جهنم به بهشت برویم و کسانی هم از دم در بهشت به جهنم آمدند.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha